نامه های فروغ و گلستان دست به دست می چرخد.حالا که دیگر فروغ نیست!
و دستاش خاموش از نوشتن و صدایش یخ زده در چند شعر دور و عکسهایش .عکس های زنی که سال ها آرزو و عشق هر مردی بود.تحسین برانگیز .زیبا، پر از بعد و سرشار شعور.
تهران همان شهر وحشت زده و مفلوک است، با کاویدن نامه هایت و خط کشیدت بر لب خندت و تنها گذاشتن کامیار!
تهران همان شهری که تو دوستش داشتی!
آدم ها شعرهایت را نمی خوانند.فیلم هایت را ندیدند و صدایت را نشنیدند اما دفعات *دوستت دارم * هایت را می شمرند .و آن ها هیچ گاه نخواهند دانست برای نگرستن به کوچه ی خوشبخت با چراغ بیایند.
ها ,فروغ ,هایت , ,تهران ,های ,هایت را ,فروغ نیست ,تهران همان ,حالا که ,آدم ها
درباره این سایت