یک
.
فکر میکردم جابه جایی می تواند انگیزه و انرژی زنده بودنم را تقویت کند، اما نکرد!
عکس های سال گذشته را می دیدم، آن روزها شادتر بودم و سرشار آرزو، هرچند روزهایی که غمگین بودم کم نبود اما در مقایسه با استرس ها و غم های روزافزون این روزها . دریغ !
دو
.
آخ که دیدن دوباره ات حالم را خوب کرد، چه لحظه های نابی .فکر میکنم دوباره دلم تنگ می شود.
سه
.
دوباره غم سرمیخورد توی گلو و چشم هایم.
دلم خواست بروم همان کافه ی همیشگی و یک دم نوش خوب بخورم و فکر کنم هنوز دنیا جای خوبی برای عاشق شدن هست ! هست؟!
های ,فکر ,یک ,روزها ,غم ,بروم ,توی گلو ,گلو و ,سرمیخورد توی ,غم سرمیخورد , سه دوباره
درباره این سایت